واژه ای به نام پاک کن !!

زندگی٬هنر نقاشی کردن بدون استفاده از پاک کن است! سعی کن جوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی٬نیازی به پاک کن!!! نداشته باشی

واژه ای به نام پاک کن !!

زندگی٬هنر نقاشی کردن بدون استفاده از پاک کن است! سعی کن جوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی٬نیازی به پاک کن!!! نداشته باشی

۳۰

چطوره؟

خوب شده؟

قالبو میگممممممممممممم

دقیقا مثل سوسک طلایی شد خوب....

به دلیله اینکه زیادی ازش خوشم اومد قالبه اینم مثله همون کردمممم

الان کلی ذوق مرگممممممممممممممممممممم

هییییییییییییی....تف تو این شانس ...اون حشره ها که گفتم! پریدن !!!! Memory گوشیم خراب شد...منم فرمتش کردممممممممممممم

یه چند تا آهنگ جدید پیدا کردم..هر موقع بیکار میشم گوش میدم حالا اینقدر اینارو گوش میدم تا حالم ازشون به هم بخوره  ظرفیت آهنگه جدید ندارم !!!

این فیلمای ماه رمضان رو دیدین؟ ... یکی دوبار این فیلمارو دیدم

نمیدونم چرا همش توی ماه رمضان درباره روح و کما و اون دنیا و اینا میسازن !!خوب در حالته عادی این فیلمارو بسازن

امروز بعد از ۱ ماه و اندی (چندی؟) اتاقمو مرتب کردم !! الان احساسه سبکی میکنم نیست وسایلم به خودم وصله واسه همین خیلی خوشحالم !!

الان همتونو دوست میدارمممم  ... باز ICDL...خدا یا منو بکش یا اینو  کاش میشد میرفتم همه مرحله هاشو با هم میدادم تموم میشد...هی صبر کنم تا نوبته بعدیش برسه من برم امتحان بدم

نمیدونم چرا اینجوری شدم..صبر کن الان میگم چجوری !!!

همش ناراحتم این چند روز چرا آیا؟ یکی از دوستام چند وقت پیش عصبانی شد و اون کاری رو نمیباست انجام بده انجام داد...اصلا دلم ازش صاف نمیشه..من اینجوری نبودم !!!

وقتی باهاش حرف میزنم ناخودآگاه لحن حرف زدنم عوض میشه...کاملا لحنم سر و خشک میشه این خودمو از همه چی بیشتر اذیت میکنه..اما نمیتونم... چیکار کنم؟ چرا اینجوری شدم؟

چیز دیگه ای به مغزم نمیرسه بگم  نتیجه میگیریم برم بهتره

با اجازه !!!!

 

پ.ن : هنوز دلم بچه بازی میخواد

 

۲۹

چی دیدم من امشب...

هنوز یادش میفتم میخندم

مرتیکه خجالت نمیکشه...در ملع (مله٬مل)عام...

خاک به سرم..

خدا مرگش بده...بی شرفه...بی حیا ..من امشب بعد از قرنی از که از کپک زدگیمون میگذشت از دره اتاق اومدیم بیرون..توی پذیرایی نشسته بودم و با گوشی سرگرم بودم داشتم آهنگ گوش میدادم  

نگام افتاد رو دسته مبلی که روش نشسته بودم...دیدم دوتا حشره...شبیه پشه بودن اما پشه نبودن !!!  کناره همن...یه خرده نگاشون کردم گفتم بذار اینام خوش باشن...باز سرگرمه کاره خودم شدم ...باز یه خرده گذشت نگاشون کردم...دیدم به بهههههههه تو روزه روشن چیکار میکنن اینا   ..منم گوشی رو آماده کردم فیلم بگیرم که نشون شیرین بدم

حالا همون موقع بابام اومد...منم باز خودمو سرگرمه یه کار دیگه کردم که مثلا من هیچ غلطی نمیکردم ..من کاری میکردم آیا ؟ نه !!

حالا بابام هم گیر داده بود داشت مبلای اونطرفو میلیمیتری تنظیم میکرد...   بعد اومده پنجره رو میبنده...باز رفته تو آشپزخونه ظرفارو مرتب میکنه  پدرم ذوقش گل کرده بود دیگه ...بله...بالاخره بابا رفت...من گفتم اینا دیگه نیستن..دیدم نههههه

هنوز هستن ..نمیفهمم این مرتیکه تو روزه روشن حیا نمیکنه 

این از اتفاقه امشب که باعث شد من بیام وبلاگو از کپک زدن نجات بدم...

به نظره شما کی ساعت ۱۲:۲۵ شب آدامس میخوره که من خوردم واسه دندون خوبه آخره شب آدامس خوردن...اینو دکتر نگین گفته

چند شب پیش مارو اغفال کردن باز نشستیم دور هم و قلیون کشیدیم

جای همه خالی  ..دیگه اغفال شدیم...رفتم خونه دوسته خالم...

دوستای قدیمی خودمم هم اونجا بودن..اون موقع که بدمینتون بازی میکردم..توی تیم با هم بودیم..مسابقات مشهد و کرمان هم با هم بودیم...هییییی یادش بخیر  

کلی خندیدیم و رقصیدیم و کشیدیم (قلیون)

دیگه چیکار کردم؟ سوارکاری هم که سه هفته است دارم میرم...دیشب رفته بودم بعد زین اسب رو برداشتم دهنی رو گرفتم که یه خرده اسبه راه بره عرقش خشک شه

قبلش اسبه رو بوس کردم..از گردنش آویزون شدم و اینکارا...اسبه هم پرو شد

یه خرده که قدم رفت...هی سرشو اینور اونور میکرد..میزد به دسته من...اذیت میکرد...آقا بازیشون گرفته بود

دیگهههههههههههههههههه...

آهان....

مرجان دستم بهت برسه کشتمت...

هر کی فکر میکنه من از دسته مرجان عصبانی نیستم که ول کرده رفته خره !!!!!

خیلی عصبانیم....نگاه به خنده های بالا نکنین دارم منفجر میشم از عصبانیت و ناراحیت

 

۲۸

اسم وبلاگ ما از واژه ای به نام پاک کن به واژه ای به نام هویج !! تغییر یافت

اتفاقا اصلا ناراحت نیستیم

و بسیار خوشحال میباشیم به خاطر حسن سلیقه موشی

این اسمه هویج بسیار ما را شادمان میکند

و کلا یاده هویج و هویج جماعت و هرچه به آن مربوط باشد !!! میفتیم

الان زندگی ما ذره ذره باید از پاک کنی خارج شده و رو به هویجی بسپارد

باشد تا آیندگان درس گیرند !!!

و اینکه ما از این شرط بندی سر افراز خارج شدیم...و همگان به ما (من و موشی ) افتخار میکنند

باشد تا در آینده ای نه چندان دور در شرط بندی های دیگر نیز سر افراز گردیم

سریعا تبریکات خود را بگویید...تا سلب وظیفه ای شده باشد

 

 

۲۷

بچه ها کسی از شهرام خبر داره

دلم براش خیلی تنگ شده

امروز رفتم توی یه وبلاگ قدیمی که دیگه توش نمینویسن....نویسندش سمر بود

کامنتارو خوندم...کامنتای شراره مامان بردیا...کامنتای خودم...کامنتای پلیده..کامنتای شهرام..!!!

کلی خاطره برام زنده شد...

شهرام قول داد برگرده...کسی میدونه چرا هنوز برنگشته

دوتا کامنتاشو تو وبلاگ سمر میذارم:

[ web | email ] شهرام


 

سلام..
من عذر میخوام ولی اینایی که یهو میرن غیبشون میزنه بی ادبن ....
مگر اینکه عذرشون موجه باشه ....
کجایی تو..


 

چهارشنبه 22 شهریور ماه سال 1385 ساعت 10:05 AM
 
 
و یکی دیگه:
 
 
[ web | email ] شهرام

سلام و خسته نباشی..

قرار نیست کم بیاری .......
میخوان از دور خارجت کنن .......میفهمی ..
کار خودتو بکن ..........گاز نده لطفا........

سه شنبه 14 شهریور ماه سال 1385 ساعت 11:53 AM
 
ببخشید شهرام...ولی اینارو گذاشتم که اگه اومدی اینجا بخونیشون...یا یکی به گوشت برسونه...