واژه ای به نام پاک کن !!

زندگی٬هنر نقاشی کردن بدون استفاده از پاک کن است! سعی کن جوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی٬نیازی به پاک کن!!! نداشته باشی

واژه ای به نام پاک کن !!

زندگی٬هنر نقاشی کردن بدون استفاده از پاک کن است! سعی کن جوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی٬نیازی به پاک کن!!! نداشته باشی

هشتم

خیلی نگین خری...............نگین هرچی بهت بگم کمه.....نگین خیلی.......................اه...تا من باشم save کنم....دفعه دومیه یه عالمه مینویسم یه دفعه همه پاک میشن....به خدا دلم اشکم داره در میاد

اصلا چی گفتم....الان چی باید بگم.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان کلا شکل علامت تعجب و علامت سوالم................

بی خیال....آخه من چطور بی خیال شم...........این همه نوشتمممممممممممممممممممممممممممممممممممم

ازت متنفرم....با خودمم..........

بابا اومدم داشتم ور میزدم یه دفعه همه چی رید...الانم زود دوباره میگم....میخوام برم جایی کار دارم.......

اومدم ....داشتم مینالیدم که ۳ روزه میخوام آپ کنم نشده.....یه سری هم اومدم کلی حرف زدم بعد برای اینکه به خودم یه حال اساس بدم back رو زدم....همه رفتن........!!!!!!!!!!!!!

درباره وبلاگ.....وبلاگ اصلی من (دختر آریایی)که دیدین نامردا فیلترش کردن.......هرچی صبر کردم درست بشه نشد دیگه...منم یکی دیگه ساختم ...عنوانش همونه.....فقط آدرسش یه خرده عوض شده....دوستایی که میخوان برن به این آدرس برن:

http://ariai.blogsky.com

اونجا در خدمتتون هستیم......آلبالو اونجا دیگه فلتر نیست هاااااااااااااااااا.....

چند وقت پیشا یه کتاب طالع بینی خوندم.....(به این چیزا اعتقادی ندارم ولی برای وقت گذرونی خوبه).....گفتم اینجا هم بذارم.....بعد اونایی که فکر میکنن منو میشناسن...ببینن چقدر درسته...خبرشو به من بدین...

همیشه فوق العاده به نظر میرسد چون زیرا پر از جذابیت است (به من چه خودش اینجوری شروع کرده بود )و کاملا میداند چه بپوشد و چگونه ظاهر خود را فریبنده نشان دهد.....

عاشق مکان های عمومی است.تالار های کنسرت؛تمشاخانه ها؛میتینگها؛مسابقات ورزشی و سینماها جاهایی است که او را جلب میکند.

خود او اغلب ورزشکار است و در این زمینه به موفقیت هایی میرسد.

شوخ و سرگرم کننده است؛غیبت میکند ؛همدردی میکند و همیشه مورد توجه مردم است.

بالاتر از همه اینها برای فعالیت های سیاسی ساخته شده است ....(نههههه فیلترم میکنن !!!)

او خونگرم...هیجانی و ناآرام است.به خاطر این مشخصه همیشه از قدرت خود در صحبت کردن استفاده میکند.

کسانی که یکبار از خشم او صدمه دیده اند دیگر هرگز نخواند توانست نسبت به او با مسامحه رفتار کنند و برای همیشه وحشتی از او در دل خواهند داشت ...

اگر فرصتی پیش بیاید با کمال شجاعت در گرفتاری های دیگران مداخله میکند.

همیشه راه خودش را میرود و نصیحت کسی را قبول نمیکند...خیلی زود اغوش خانواده را ترک میکند تا زندگی شخصی خودش را بسازد و این برای او خیلی هم خوب است.....خود او نیز با خوشحالی این کار را خواهد کرد زیرا خانه برای او جای چندان مهمی نیست مگر آنکه خود او آن را ساخته باشد

او ماهرانه کار میکند....اقتصاددان خوبی است و در مسائل مالی به موفقیت میرسد....

از آنجا که خلق و خوی او زود تغییر میکند ناگهان توجهش را نسبت به مسائل مورد علاقه اش از دست میدهد.

او با افراد متولد سال بز زندگی خوبی خواهد اشت........آنها دست یکدیگر را خواهند گرفت (برم دنبال یه بز بگردم !!!!)

همین....خیلی خلاصش کردم....

حالا چقدرش درست بود؟

باز میام بقیه حرفامو بگم....

 

فعلا....

ششم

سلام...

نمیدونم از چی بگم....حال ندارم....حوصلم سر رفته....مچ پام هم که شکسته بود...حالا درد گرفته....کلا داغونم...

دلم یه جورایی برای میثم میسوزه....تنها شده....محمد جواد که رفت...اون خیلی تنها شده....مجتبی هم که درگیره کاراشه...فکر میکنم از من توقع داشت که منم اینکارو کردم

به نظر شما من چیکار کنم؟.....یه بنده خدا از مکه اومده بود .....نرفتم....به دو دلیل : ۱.حال نداشتم (منظور همون حوصله) ..۲.کار داشتم خب....!!!!!!!!!

یه سری عکس دادن به من که از توشون انتخاب کنم...انگار من نوکرشونم .....دلم براش میسوزه..نمیتونم انجام ندم...گناه داره...من امروز چه دلسوز شدم هااااا .....

اصابم خرده....میخوام توی اون وبلاگ یه میگه دیگه بذارم....ولی اصلا تمرکز ندارم.....

میخوام برم یه چیزی بخورم گشنمه....بعدم میخوام بخوابم....

شکم گشنه جیزی سرش نمیشه....وگرنه میموندم هااااا  ....

فعلا...

چهار

سلام....

بابا من حوصلم سر رفته ...بابا من اعصاب مصاب ندارم........چرا هیشکی منو دوست نداره...بعضی وقتا حوصلم سر میره دلم میخواد شماره گوشیمو تو تلویزیون اعلام کنم....برم تو اینترنت پخشش کنم اسم رو هم بنویسم امیر تتلو.....

این بلوتوث چه ناجوره....آخه یه دوست چقدر میتونه نامرد باشه....خب حالا اون دختر دلش میخواد جلو دوربین برقصه و .....(بقیشو نمیشه گفت!!!!)خب تو چرا باید پخشش کنی....یه چیز دیگه....۴ـ۵ تا دختر دبیرستانی...بابا دست بردار....حرفشو بزن ...بخند....ولی اداشو دیگه در نیار...!!!....

به نظر شما....البته اونایی که دیدین....این بلوتوث که میگن دوسته زهره است....واقعیه.....اما خیلی جالب بود...

باز مهمون داریم...........اصلا حوصله ندارم...الانم دوتا صندلی اونور تر نشسته...بهش نگین من این حرفارو زدم هاااا....

میخوام برم تا بیرون....این نمیرههههههههههههههههه........

من نمیخوام برای یه نفر یه کار انجام بدم....باز امروز اومده پیله ام شده....بیا فلان کار رو بکن....

منم که تا دیروز میگفتم...نه....عمرا اینکارو بکنم...نه ...امکان نداره....باز گفتم باشه!!!!...اما میپیچونمش هااااا...حسابی...بذار یه خرده حیرون بشه....حالا ببین...

ای ای زندگی سخته....من سرماخوردم.....

الان دماغم آویزونه............اینقدر بدم میاد...سرم درد میکنه...بدنم هم درد میکنه.....صدامم گرفتههههههههههههه

من از سرماخوردگی بدم میاد....آمپولم نمیزنم...دوا هم نمیخورم....فقط قرص همین....من آدمم آیا؟؟

من نمیدونم دیگه چی بگم....

اینم اومدم بگم برای خالی نبودن عریضه....

شاید آخر شب اومدم گفتم...اگه نه که هیچی....

 

فعلا...

سه

سلام

خوبین؟من که خوبم ...زندگی هم که کلا به کامه....با این خدای خوب....جدی میگما....وقتی فکر میکنم میبینم خدا خیلی کارا برام کرده ولی من فقط نماز رو خوندم...!!نمیدونم چیکار میتونم بکنم...

یه عقاید خرکی دارم...بیرون میرم...مانتو هرچی دلم بخواد میپوشم...مانتو بلندم هم رو زانومه...اما خب خیلی کوتاهم نمیپوشم....!!!آرایشم هم خط چشم و رژ...همین....!!!خط لب بدم میاد...رژ گونه هم بدم میاد........روسری هم زیاد نمیپوشم...معمولا شال دارم..که خب این یه چیز عادیه تو خیابون از سرم میفته...!!! ...شلوار هم زیاد کوتاه نیست...رو مچه...این تیپ بیرونمه....بده؟؟به نظر خودم اصلا هم بد نیست...به حاش همیشه نمازم سر جاشه...اول وقت

امروزم گذشت...خوب و بدش....اما خوب بود...خونه بودم از صبح....روز جمعه هم که کلا دیوانه کننده ست(سلام ژیگولو..!!)...یه خرده درس بود...خوندم....تا شب....بابا که رفت استخر...مامان رفت بابارو برسونه...

منم اینجوری  ؛  ؛ .....و الا آخر....تا چی زنگ زد.....؟؟ ...آها....گوشی زنگ زد...

من:بله؟

مجتبی:سلام؛......(از گفتن جملات بد معذوریم...)

من:سلام خیکی...

مجتبی:خوبی؟

من:مرسی تو چطوری؟

مجتبی:ممنون....کجایی؟

من:خونه؛تو کجایی؟

مجتبی:خونه؟بیرون نمیای .......(بازم تکرار اول )

من:نمیدونم؛کسی خونه نیست...

مجتبی:زنگ زدم به مامانت گفته زنگ بزن نگین ببین میاد من برم دنبالش

من:باشه میام؛بهت خبر میدم

مجتبی:باشه...خداحافظ

من:خداحافظ

...........خالاصه آقا ما رفتیم بیرون ....مجتبی ماشین رو گذاشته و اومده با ما...همین جور میچرخیدیم...منم که عشق بلوتوث.......مشغول بودم...حالا این وسط...زنگیدم به خاله میگم با دوستت بیاین پیش ما...خانم ناراحت شده..میگه شما اگه میخواستین من باشم بهم میگفتین....اون موقع قیافه مامان اینجوری بود ...میگه من به تو زنگ زدم...میگه خب من اگه میخواستم بیام میگفتم..من اینجوری بودم فقط ........اه بدم میاد از این کارا....میکی نیست بگه...بابا تو که غریبه نیستی بخوایم تعارف کنیم... ...احضار شدم...صبر کنین...

خب اومدم ....کجا بودیم...آها...خاله هم فعلا توی قهر تشریف داره...منم که میشناسین معمولا قهرا رو پاس میدم به.........(به دلیل رعایت نکردن اذب از گفتن این کلمه معذوریم )...مجتبی گفت...میثم زنگ بهمون نزده...حتما سرگرمه...گفتن امتحانش ضرر نداره...زنگ زدم میگم کجایی میگه بیرونم تو کجایی میگم دارم میرم خونه(بر دروغ گو لعنت )...آقا اگه الان تنها بود میگفت بیان بریم بیرون...منم که عمراااااااااااااااااااا....باز همین جور من مشغول بلوتوث شدم...دیدم اونا رفتن جلو استخر...که بابا رو سوار کنن...بابا هم که ورزشکار ....من و مجتبی عقب کلی سر به سر بابا گذاشتیم و یواشکی خندیدیم...آی من حال میکنم از کارای یواشکی!!!...یه حالی میده...

بعدم که پیش به سو خونه...چون من خوابم میومدم...الانم خوابم...فکر نکنین بیدارم هاااا...!!!!

همین....تو خونه هم یه تلفن....بعدم که الان باشه پای لپ تاپ....و بعد رختخواب....

 

فعلا...